مهربد جونمهربد جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات مهربد

سفر به کلاردشت

سلام به پسر دوست داشتنی و شیرین خودم. میخوام از مسافرت چند روزمون به کلاردشت برات بنویسم.تعطیلات عید فطر ما همراه عمه و مامان جون اینا تصمیم به مسافرت گرفتیم و قرار شد به ویلای اقا پرویز پسر عمه بابا امیر بریم .با این که سفر کوتاهی داشتیم اما بهمون خیلی خوش گذشت و سفر خوبی بود. از کارهایی که تو این سفر یاد گرفتی بای بای کردن هستش که خیلی خوب دست کوچولوت رو تکون میدی و بای بای میکنی و  نانای کردن رو هم تازه یاد گرفتی و تا صدای اهنگ میشنوی یا نانای نانای رو واست میخونم خودتو تکون تکون میدی و سرت رو این ور و اون ور میکنی وقتی به خونمون اومدیم از اونجایی که شما به ماشین لباسشویی خیلی علاقه نشون میدادی و توجه میکردی وقتی میگم ل...
18 مرداد 1393

پایان 9 ماهگی

                                                          مهربد جون وارد دهمین ماه زندگیت شدی هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا  پسر ناز مامان نهمین ماه رو هم سپری کردی و وارد ده ماهگیت شدی و من از این بابت خیلی خوشحالم. در مورد کارهایی که تو این ماه انجام میدادی باید به کنجکاوی ها و سرک کشیدن به هر چیزی که دورو برت میبینی اشاره کنم که تا چیزی توجهت رو...
3 مرداد 1393
1